آهنگ هشتم از آلبوم And Justice for All یکی از قطعات اینسترومنتال دلنشین متالیکا است. نام آهنگ، عبارت مورد علاقه کلیف برتون (نوازنده بیس که در آن تصادف لعنتی صبح سرد سوئد جانش را از دست داد) است و آخرین اثری که رد پای برتون در آن دیده میشود. چند ریف نوشته برتون که هیچ جا استفاده نشده بود، در این جا به کار رفته و البته تنها قطعه بیکلامی که جیسون نیوستد در آن نواخته. چند کلمهای که در اواخر کار توسط جیمز هتفیلد خوانده میشود، شعری از پال گرهارد شاعر آلمانی است که به اشتباه به کلیف نسبت داده شده است. این قطعه یکی از طولانی ترین کارهای گروه است.
(تا اینجا فقط ترجمه از ویکیپدیا، دو کلمه هم از خودم.)
(تا اینجا فقط ترجمه از ویکیپدیا، دو کلمه هم از خودم.)
حالا که مدت زیادی از دوران تب متالیکای من گذشته و دوباره کارهایشان را سر فرصت و با خونسردی گوش میکنم، لذت بسیار بیشتری میبرم. شروع و پایان این آهنگ را گوش کنید و اگر بدانید که مناسبت نوشتن این آهنگ، همان حادثهای بوده که صبح خیلی زود برای اتوبوس گروه پیش آمده، تصویرها در ذهنتان کامل میشود: شروع آرام و آکوستیک، اتفاقی که ورود ناگهانی درامها خبرش را میآورند، شلوغی و آشوب، صدای زمخت باس که کاملا روی آهنگ شنیده میشود، بعد موزیک مارشوار، سولوی اول از کرک همت و سولوی دوم از جیمز بعد از قطعهای که بیشباهت به صدای ویولن(یا چلو) در حال سوگواری نیست، شعری کوتاه که میتوانید در زیر ویدیو بخوانیدش، قطعهای ریتمیک و با چندبار تکرار، دوباره رسیدن به آرامش با اجرای قسمت اول آهنگ. البته من اینطور میشنومش و ممکن است برای شما چیزی به جز این باشد. به نظرم بعد از The Call of Ktulu بهترین کار اینسترومنتال گروه است. از دیروز تا الان چند بار گوشش دادهام و گویا قصد ندارد دست از سرم بردارد.
No comments:
Post a Comment