پرچم پرستاره یا چگونه میتوان سرود ملی آمریکا را به کاری ضدآمریکایی تبدیل کرد؟
ووداستاک سال ۱۹۶۹. آخرین اجرا و آخرین کسی که به روی صحنه میرود: جیمی هندریکس.
قبل از اجرای او، باران شدیدی میبارد و عده زیادی از جمعیت اقلا ۴۰۰هزار نفری جمع شده برای کنسرت را پراکنده میکند و هندریکس بالاخره با تمام شدن باران موفق میشود ساعت ۸:۳۰ صبح دوشنبه برنامهاش را برای ۴۰-۳۰ هزار نفر اجرا کند.
یکی از قطعاتی که او در چند برنامهاش اجرا کرده بود، سرود ملی آمریکا یا the star-spangled banner بود با تفسیری سایکادلیک.
هرچند خودش هرگز مشخص این را نگفت، ولی بعضی عقیده دارند که این کار یکی از زیباترین آثار هنری ضدجنگ (ویتنام) بوده است و البته با کمی تخیل میتوان صدای موشک و انفجار را در اجرای او شنید. خود او گفته است: "من فکر میکنم کار زیبایی بود، ما همه آمریکایی هستیم... و فقط طبق فضای روز آمریکا آهنگ رو اجرا کردیم". این آهنگ و اجرا، به جز قراردادن هندریکس در مرکز توجه جامعه محافظهکار (درقدرت) آمریکا، هماهنگی زیبایی هم با صحنه شکار شده توسط دوربینهای فیلمبرداری داشت. مردمی که گلآلود و خسته و نابود، از گوشه و کنار جمعیت جدا میشدند وسلانه سلانه به راه خود میرفتند، یادآور آرمانهای صلح و آزادی بودند که به فراموشی سپرده یا به لجن کشیده شده بودند. ملتی که از روی درماندگی و برای آنکه به رگهای خسته خودشان خونی تزریق کنند، یک دنیا روانگردان و مخدر مصرف کردند و با آوردن سازهایشان به کوچه و خیابان و سبک زندگی جدیدشان، مقابل همه "احمقها" ایستادند و دههای طلایی برای موسیقی رقم زدند و نابود شدند و رفتند. همه داستان آن دهه در چند دقیقه از جلوی چشمان ما و با سرود ملی به روایت هندریکس رژه میرود و تابستان عشق و دهه ۶۰ را به یادگار میگذارد.
No comments:
Post a Comment