این ریتم را شدیداللحن دوست میداشتیم و رقیب این آهنگ صرفا به دلیل انرژی زیادش برای این ساعت روز، رای کافی نیاورد و ماند برای وقتی دیگر. آهنگ از زبان یک راوی تنهاست که زوجی را قدم زنان بر روی پل میبیند در حالیکه سایهشان در غروب آفتاب روی رود تیمز کج و معوج میشود. ری دیویز گفته که این تصویر وقتی در ذهنش نقش بست که خواهرش تصمیم گرفت به همراه دوستپسرش به خارج مهاجرت کند. هرچند که جلسات تمرینی این آهنگ (با وجود پیچیده بودنش) کوتاه بودند، گروه وقت زیادی صرف کرد تا صدایی مناسب برای گیتار تولید کند. در آخر هم یک تکنیک ساده و قدیمی به کار آمد و البته چنان موثر که تا مدتها از اعضای گروه سوال میشد که چطور به این صدا رسیدهاند. اهمیت دیگر این کار، ترکیب شیوه خاص داستانگویی ری دیویز است با ساخت یک ملودی دارای مشخصات لازم برای موفقیت تجاری. چیزی که در ذهنها بماند و در دهانها بچرخد. (زبانمان نمیچرخد برای گفتنش، ولی کاری که آقایمان لو رید هرگز نکرد و من هربار با دیدنش سرشار از حسرت میگردم، آه ای پرندگان بال گشوده در منظره غروب بالای پل سولچستر روی رود تیمز!)
No comments:
Post a Comment